عشق مرده عاشقونه |
|||
سلام ،رمز وبو عوض کردم:) خوشحال میشم باهم بسازیمش @--/--(رمز قبلی)
پنج شنبه 8 تير 1391برچسب:, :: 12:15 :: نويسنده : مهدیس
آهای کافه چی!!میزهایت را تک نفره کن،نمیبینی???همه تنهاییم
سه شنبه 6 تير 1391برچسب:, :: 15:8 :: نويسنده : مهدیس
شاید!
شعر همین است که من عاشق تو باشم و تو! با هر که میخواهی
سه شنبه 6 تير 1391برچسب:, :: 15:8 :: نويسنده : مهدیس
این تنهایی نیست که از آن می ترسم
ترسم از این توهم است... که در نبودنم گاه دیوانه وار سرت را از فرط بی قراری هایت و از ترس دیدن تمام نبودنم به دیوار خواهی کوبید... آیا خواهی کوبید؟؟؟
سه شنبه 6 تير 1391برچسب:, :: 15:8 :: نويسنده : مهدیس
ما پيغام دوستيمان را با دود بهم ميرسانيم.نميدانم آن سو براي تو تكه چوبي هست يانه ؟ من اين سو جنگلي راا به آتش كشيده ام!!!!!!
سه شنبه 6 تير 1391برچسب:, :: 15:8 :: نويسنده : مهدیس
پشت اين پنجره ميشينمو آواز ميخونم منتظر واسه رسيدنت توي بارون ميمونم زير بارون انتظارت رنگ تازه يي داره منم عاشقترم انگار وقتي بارون ميباره
سه شنبه 6 تير 1391برچسب:, :: 15:8 :: نويسنده : مهدیس
دلم
را سپردم به بنگاه دنیا و هی آگهی دادم اینجا و آنجا و هر روز برای دلم مشتری آمد و رفت و هی این و آن سرسری آمد و رفت ولی هیچ کس واقعا اتاق دلم را تماشا نکرد دلم قفل بود کسی قفل قلب مرا وا نکرد یکی گفت: چرا این اتاق پر از دود و آه است یکی گفت: چه دیوارهایش سیاه است یکی گفت: چرا نور اینجا کم است و آن دیگری گفت: و انگار هر آجرش فقط از غم و غصه و ماتم است و رفتند و بعدش دلم ماند بی مشتری ومن تازه آن وقت گفتم: خدایا تو قلب مرا می خری؟ و فردای آن روز خدا آمد و توی قلبم نشست و در را به روی همه پشت خود بست و من روی آن در نوشتم: ببخشید، دیگر برای شما جا نداریم از این پس به جز او کسی را نداریم
سه شنبه 6 تير 1391برچسب:, :: 15:8 :: نويسنده : مهدیس
دوست دارم ها رو بگين قبل از اينكه به دوست داشتم تبديل بشن...
چقدر سخت است همرنگ جماعت شدن وقتي جماعت خودش هزار رنگ است
آخرین مطالب پيوندها
نويسندگان |
|||
![]() |